مست از شراب شورم ، بگذار تا بمیرم
می گریمت سراپا ای یار تا بمیرم
مستانه هوشیارم، حالی شگرف دارم
ای یارهمتی کن، بیدار تا بمیرم
بر طبل ها بکوبید ،گاه سماع سرخ است
ای تیرها ببارید بسیار تا بمیرم
با آه می نوشتم نام تو را به هر سو
هر بار تا بگریم، این بار تا بمیرم
کی زنده می توان ماند ؟ زخم تو بی شمار است
ای چرخ ! تیرها را... بشمار تا بمیرم
خوش می نوازی ای غم، ای زخمه ی تو مرهم
مضراب را بلغزان بر تار تا بمیرم
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0