پایان صفر موسم اندوه و عزا شد
پیغمبر حق عازم دیدار خدا شد
حسرت به دل امّت اسلام نشسته
شایسته ترین فرد ، از این جمع جدا شد
در هر طرفی خیمه ی ماتم شده بر پا
غرقاب عزا پیکره ی ارض و سما شد
بانوی دو عالم گل گلخانه ی حیدر
در هجر پدر صاحب این بزم عزا شد
بعد از نبی خاتم بر حق ، محمد
محبوس سرای علوی شیر خدا شد
با پنجه ی یک همسر زرخواه جفاکار
مسموم و جگرپاره جوان دو سرا شد
الگوی صبوران ، حسن آن زاده ی زهرا
در موطن و در خانه غریبانه فدا شد
یک بار دگر عمّه ی غمدیده ی سادات
محزون و غم آلوده سراپا به نوا شد
بر بستر غمبار برادر به تألم
با بانگ حسن ذاکر اندوه أخا شد
همراه حسین در ره دلداری قاسم
مانند ابالفضل جوان غرق دعا شد
آهنگ عزا می رسد از شهر مدینه
این قصّه سبب ساز غم کرب و بلا شد
مقتل وطن و قاتل او بانوی خانه
بنگر که دلش از غم این غصّه چه ها شد
در وادی توس و عجم و شهر خراسان
این دفعه دگر قرعه ی سم ، سهم رضا شد
محبوب دل و جان و صفای دل شیعه
مسموم دغلکاری مأمون دغا شد
با میوه ی زهرین ، جگر از سینه در آمد
هر گوشه ی آن حجره غمی تازه به پا شد
آیینه ی دل رنگ عزا بسته به چهره
دل ، طالب دیدار غریب الغربا شد
مانند محرّم همه دم نوحه ی غمبار
بر لعل لب سروری نوحه سرا شد
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0